روز دوم من در مشکین شهر شروع شد. روز اول پادگان خیلی سخت بود چون هنوز ساعت خواب ما تغییر نکرده بود. هنوز گرسنه بودم چون دیشب یک تخم مرغ پخته و یکم نان برای شام اولین شب داده بودند (تا این حد اشرافی ! ) 


ساعت 4 صبح یک صدای ناهنجار گفت آقا بلند شین ! یکی از سربازان پادگان برای بیدار کردن ما اومده بود. ما همینجوری به خوابیدن ادامه دادیم که ناگهان یکی از کادری ها اومد و با لهجه ترکی غلیظ داد زد: مگه اینجا خونه خاله اس گرفتید خوابیدین؟ پاشین یالا !!!!

در اون هوای تاریک و یخبندان (اونم تو اردیبهشت) به صف شدیم تا برای نماز صبح راهی مسجد پادگان بشویم. روال کار به این صورت بود که همه صف می بستن و نفرات هر ردیف ، دست همدیگه رو می گرفتن و با خواندن دعای فرج به سمت مسجد رهسپار می شدند ! روزهای اول با شور و هیجان بچه ها این دعا رو می خوندند ولی به تدریج طی روزهای بعد بعد  از جمله اول ، دیگه دعا رو قطع می کردند !

تو اون هوای سرد و یخبندان وضو گرفتن با آب یخ خیلی سرد بود (وقتی میگم هوای سرد و یخبندان یعنی در حدی که چند بار پوست دستم جلوی صورتم ترک خورد و خون اومد ! ) بعدا وارد مسجد شدیم . یک سرباز صفر اذان میگه و این اذان به درازا هم می کشه. ظاهرا هر جمله اذان رو باید چندین بار با حالت کشدار بیان کنه. در پایان پادگان (که از اعضای عقیدتی اونجا هست) میاد. هر پادگان چند داره . اگه یه دفعه ماه رمضان بود و شما رو با زبان روزه اذیت کردن حتما بهشون شکایت کنید!

نماز خوندن از اذان هم طولانی تر میشه. مذکور در رکوع و سجود ذکرهایی رو میگه که نمیشه فهمید چطور اونا رو حفظ کرده. بعد از پایان نماز همه بلند میشن و یه دعا برای سلامتی امام زمان خونده میشه به شرح زیر:

خدایا ، خدایا ، تا انقلاب مهدی ، از نهضت خمینی ، محافظت بفرما ، ای امام ، مرجع عالی مقام ، به لطف خود نگهدار ، مجروحین و جانبازان ، شفا عنایت فرما ، دیدار روی مهدی ، نصیب ما بگردان

اون موقع که ما رفته بودیم ماه رجب بود بخاطر همین دعای ماه رجب رو هم خوندند و بعدش نماز تمام شد و برای صبحانه رهسپار شدیم.  صبحانه یک کره و عسل کوچولو بود و چایی نداشتیم. کلا گروهان ما تا یک هفته چایی نداشت . برای منی که بعد از هر وعده باید چایی می خوردم مثل شکنجه بود.

از اونجا که هنوز برنامه سین نیومده بود (بعدا توضیح میدم بیشتر) خیلی از کارها رو همون لحظه تصمیم گیری می کردند . بعد از گرفتن استحقاقی و پوشیدن لباس ها ، بزرگترین درس دوران سربازی رو گرفتم . اونم این بود که : هرگز تو چشم نباشید !

بعنوان کسی که قدش بلنده و همیشه نفر اول صف هست ، من همیشه تو چشم بودم و هی بهم ایراد می گرفتند ! روز اول به بستن بند پوتینم گیر دادن که هیچوقت خوب بسته نمی شد ! بعدش به فانسقه ام گیر دادند !  چیزی نبود که بهم گیر ندن توش !!!

ما رو به ترتیب قد شماره بندی کردن و من شماره 7 شدم. احتمال تو این دو ماه ، مهمترین فرد پادگان بودم و القاب زیادی هم کسب کردم که از بین اونا میشه به 7 مقدس ، 7 مشهور و عامل بـــگـ! اشاره کرد !

ناهار اون روز برای ما وعده مهمی محسوب می شد . چون از دیروز که رسیده بودیم به جز تخم مرغ پخته شام دیشب و کره و عسل امروز صبح ، چیزی نخورده بودیم . ناهار ما استامبولی بود. مزه خوبی هم نداشت و گوشت و برنجش به شدت بی کیفیت بود.

اون روز درباره نگهبانی هم ما رو توجیه کردن که باید پست جدا بزارم چون بحث طولانی هست.

شاید باورتون نمیشه ولی در دفترچه خاطراتم نوشتم که یادم رفته شام اون شب چی بوده ! ولی یادمه که مزه خوبی هم نداشت ولی خبر نداشتم که نسبت به سایر غذاهای اونجا ، این یکی از بهترین غذاها بود . درباره غذااها باید پست جدا بگذارم که حق مطلب ادا بشه!

شب موقع خواب تازه فهمیدیم که باید طبق شماره در تخت های خودمون بخوابیم. تخت ها دوطبقه بودند (اینجوری میگن؟ یا دونفره؟ نمیدونم!) من همیشه از تخت بالا می ترسیدم چون می افتادم . من رفتم اون بالا روی تخت هفت خوابیدم و یه نگاه به پایین کردم . با تصور اینکه از ارتفاع دو متری بیفتم و با دماغ روی زمین فرود بیام تنم می لرزید ! سعی کردم با فانسقه و کمربند خودم رو به میله های تخت ببندم ولی دیدم عملی نیست ! یه نگاه به پایین کردم. طبق پایینی من یه پسری به نام سعید بود که بسیار هم اعصاب داغونی داشت. قیافه اش شبیه روزبه چشمی بود !!! دیدم اون داره از پایین به تخت من نگاه می کنه و می لرزه !! ظاهرا اونم می ترسید که من روش بیفتم و تبدیل به کارت شارژش کنم ! نهایتا در  اقدامی نادر ، تیک های تخت 7 و 8 عوض شد و من طبق پایین رو گرفتم و خوابیدم!

روزهای بعد بسیار پرماجراتر بود !

سربازی در زمان انتخابات

نگهبانی و حمله به پادگان !

روز دوم آموزشی : تو چشم نباشید !

، ,رو ,اون ,هم ,تخت ,روز ,و یخبندان ,تو چشم ,یکی از ,و با ,بود که

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

و دفعه ی نمیدانم چندُم دانلود فیلم 2019 جهانگرد باشیم כنیای یڪ انسان چپ כست tecnoplus خس علی شکیبا کشتیرانی رابین مارین روستا هاب سوئیچ,هاب شبکه,خرید سوئیچ شبکه,فروش هاب شبکه,سوئیچ شبکه